تلفن: 66570947

.

تفاوت بین این دو مغز چیست؟

نگاهی دقیق به تصویر دو مغز در این صفحه بیاندازید. این تصاویر از مغزهای دو کودک سه ساله هستند. واضح است که مغز در سمت چپ بسیار بزرگتر از مغز در سمت راست است. تصویر در سمت چپ نیز دارای لکه های کمتری است، و مناطق تاریک “چین دار” کمتری دارد.

برای نورولوژیست هایی که مغز را مطالعه می کنند، و درمانگرانی که روی تفسیر تصاویر مغزی کار کرده اند، تفاوت بین این دو مغز قابل توجه و تکان دهنده است. مغز در سمت راست فاقد برخی از اساسی ترین مناطق موجود است که در تصویر سمت چپ نشان داده شده است. آن نقص ها رشد ظرفیت هایی که کودک در سمت چپ خواهد داشت را برای کودک در سمت راست غیر ممکن میسازد. کودک سمت راست به یک فرد بزرگسالی تبدیل میشود که دارای هوش کمتر میباشد، کمتر قادر به همدردی با دیگران است، احتمال بیشتری برای معتاد شدن به مواد مخدر دارد و در جرم های خشونت آمیز نسبت به کودک در سمت چپ درگیر خواهد شد. کودک سمت راست خیلی بیشتر احتمال دارد بیکار و وابسته به بهزیستی باشد، و مشکلات جدی سلامت روانی و ذهنی خواهد داشت.

چه چیزی میتواند علت احتمالی این واگرایی اساسی در مغز باشد؟ اولین پاسخی که به ذهن می رسد این است که می بایست به علت بیماری یا حادثه ای وحشتناک باشد.

ولی اینگونه نیست!!!

علت اصلی تفاوت فوق العاده بین مغزهای این دو کودک سه ساله، محیط و محرکات محیطی مناسب برای رشد مغز است. یک کودک با مغز کامل رشد یافته که این رشد توسط مادری ایجاد شده که به طور مداوم و به طور کامل به نوزاد خود واکنش نشان می داد. کودک با مغز ناکارآمد مورد بی توجهی و آزار قرار گرفته است. این تفاوت در رفتار توضیح می دهد که چرا مغز یک کودک به طور کامل رشد می کند، و دیگری نمی کند.

متخصصان اعصاب در جستجوی این هستند که دقیقا چطور تعامل نوزاد با مادر خود باعث رشد مغز می شود. پروفسور Schore از UCLA تأکید می کند که رشد سلول های مغز در نتیجه تعامل نوزاد با مراقب اصلی (معمولا مادر) است. رشد مغز کودک و توسعه مدارهای مغزی “به معنای واقعی کلمه” نیاز به تعامل مثبت میان مادر و نوزاد دارد.

پروفسور Schore اشاره می کند که اگر با کودک در دو سال اول زندگی به درستی رفتار نشود، ژن ها برای جنبه های مختلف عملکرد مغز، از جمله هوش، نمی توانند کار کند، و حتی ممکن است به وجود نیایند. طبیعت و پرورش نمی توانند جدا شوند: ژن یک کودک عمیقا تحت تاثیر روشی که با او رفتار می شود، قرار خواهد گرفت.

جزئیات چگونگی واکنش های شیمیایی که برای تشکیل سلول های مغزی جدید و اتصالات بین آنها ضروری هستند، بوسیله روشی که یک مادر با کودک خود تعامل می کند، ایجاد می شود. در نهایت بگوییم که در حال حاضر مدارک خیلی محکمی وجود دارد که نشان می دهد که روشی که با یک کودک در سال های اول زندگی رفتار می شود، تعیین می کند که وقتی که بزرگسال می شود عملکرد مغز کامل است یا خیر. آسیب های ناشی از غفلت و دیگر اشکال بد رفتاری در درجات مختلفی هستند: غفلت شدید تر، بیشتر آسیب می زند. هشتاد درصد از سلول های مغز است که هر فردی دارد در طول سال های اول زندگی ساخته شده است. اگر روند ساخت سلول های مغز و ارتباط بین آنها دچار مشکل شود، نقص های دائمی بوجود می آید.

به نظر می رسد با توجه به سرعت رشد مغز در سالهای اولیه زندگی و افزایش وزن ( در نوزادی 25% ، سال اول 75 درصد ، سال سوم 80 درصد وسال هفتم 90 درصد وزن مغز فرد بزرگسال است)، افزایش محرکات محیطی مناسب می تواند در افزایش کارآمدی هوش کودک مثمر ثمر  واقع می شود . البته در سنین بالاتر هم این توانایی رشدی و عملکردی وجود خواهد داشت اما در مقایسه با سرعت رشد مغز در سالهای اولیه زندگی بسیار کمتر خواهد بود .