نقش موسیقی درمانی در علوم اعصاب

ندا قدمگاهی مسئول فنی بخش یک کلینیک توانبخشی توانش

در طول سالهای اخیر مطالعات نشان داده که گوش دادن به موسیقی یا تولید آن قسمت های مختلفی از مغز را درگیر می کند که شناخت، مهارت های حسی حرکتی و پردازش های هیجانی را دربرمی گیرد. به عنوان مثال موسیقی پردازش های حسی، توجه، پردازش های مربوط به حافظه و فعالیت نورون های آینه ای و یکپارچه سازی حسی، تغییر فعالیت های مناطق اصلی پردازش های هیجانی (مثل آمیگدال)،پردازش های معنا و مفهوم موسیقی و شناخت اجتماعی را شامل می شود. موسیقی درمانی می تواند بر روی سلامت فیزیولوژیکال و سایکولوژیکال فرد تاثیر سودمندی داشته باشد . پنج فاکتور تلفیقی برای موسیقی درمانی در علوم اعصاب وجود دارد که شامل:توجههیجان،شناخت،رفتار،تعاملات اجتماعی می باشد .

1. بهبود توجه: موسیقی به صورت اتوماتیک باعث افزایش توجه و نیز حواس پرتی از  تجربیات احساسی منفی مثل درد ، اضطراب، نگرانی و غم و ... می شود و علاوه بر آن نقش اساسی در درمان بیماریهای توجهی دارد .

2. تنظیم هیجان: همانطور که مطالعاتFMRIنشان می دهد موسیقی ساختارهای لیمبیک و پارالیمبیک مغز را فعال می کند به خصوص که این ساختارها در شروع ، تولید ، نگهداری و پایان هیجان موثرند پس بر این اساس برای درمان مشکلات خلقی مثل افسردگی ، اضطراب پاتولوژیکال و اضطراب پس از سانحه، بیش فعالیو اوتیسم کاربرد دارند زیرا یکی از دلایل این بیماریها به دلیل اشکال در ساختارهای لیمبیک(آمیگدال) و پارالیمبیک(اوربیتو فرونتال کورتکس) می باشد. این سیستم ها ارتباط نزدیکی با سیستم های اتونوم، سیستم ایمنی و ترشح هورمونها دارند پس موسیقی درمانی می تواند بر روی درمان اختلالات عملکردی یا عدم تعادل در این سیستم ها موثر باشد.

3. بهبود مهارت های شناختی: این فاکتور شامل پردازش های حافظه مربوط به  موسیقی است مثل رمزگردانی ، ذخیره سازی و بازیابی اطلاعات موسیقیایی و تجربیات مرتبط با موسیقی هستند، می باشد. این فاکتور در تاثیر موسیقی در تسهیل تطابقات بیماران مبتلا به آلزایمر نیز نقش دارد .

4. بهبود اختلالات رفتاری: این فاکتور مسول یادگیری و شرطی سازی رفتارهایی چون  الگودهی حرکتی درگیر در راه رفتن ، صحبت کردن و گرفتن و ... است . شناخت و عملباهم همپوشانی دارند مثلا حافظه کاری شنیداری که وابسته به کدهای حسی حرکتی است که آنها اطلاعات را نگهداری و بازیابی می کنند. پردازش های قاعده ای موسیقی قسمت هایی از مغز را تحریک می کند که آن قسمت ها در تولید گفتار نقش دارند و premotor cortex همچنین تنوعی از فعالیت های شناختی را مانند حافظه کاری، توالی و پیشگویی توالی را به کار می گیرد .

5. بهبود ارتباطات وتعاملات اجتماعی: چون موسیقی وسیله ارتباط است به خصوص در  موسیقی درمانی که بیماران موسیقی را تولید می کنند می تواند در آموزش مهارت های ارتباطی غیرکلامی استفاده شود . موسیقی درمانی برای درمان اختلالات درمانی مثل گنگی انتخابی آموزش با تمرین بر روی شایستگی های بین فردی کاربرد دارد. این فاکتورها با شناخت مرتبط هستند و نیز در درمان اوتیسم و اختلال سلوک موثر است .

تمرینات موسیقی بازیابی ویژگیهای آکوستیک مثل فرکانس و زیر و بمی که در سطح ساقه مغز و کورتکس شنوایی را که اتفاق می افتد، سبب می شود. تحقیقات نشان داده اند تمرینات موسیقی بر روی پردازش های ادراکی در طول ارتباطات زبانی تاثیرگذارند. کودکانی که مشکلات گفتاری دارند نه تنها از مشکلات تولیدی رنج می برند بلکه مشکلات درکی هم دارند موسیقی درمانی می تواند به مشکلات درکی کلام کمک کند.

در تحقیقات دیگری نشان داده شد که در بیماران سکته مغزی گوش دادن به موسیقی به بهبودی شناخت آنها کمک میکند.

گوش دادن به موسیقی های خوشایند می تواند منجر به تغییر فعالیت در آمیگدال و هیپوکامپ و ونترال استریاتوم شود. ونتروفرونتال کورتکس در موسیقی های مثبت (شاد) و منفی (غمگین) درگیر می شود. ولی هیپوکامپ فقط در موسیقی های منفی فعال می شود.

آمیگدال، هیپوکامپ، پاراهیپوکامپال جایروس و تمپورال با دیدن تصاویر فعال نمی شود مگر آنکه آن تصاویر همراه با موسیقی باشند.

در بیمارانی که بخش مدیال تمپورال لوب آنها برداشته شده در بازشناسی موسیقی های ترسناک نقص داشتند. بیمارانی که در آمیگدال اینسولای چپ دچار نقص شدند تجربیات خوشایند قبل از ضایعه را از دست می دهند.

 

سیده ندا قدمگاهی ثانی

 

نظام پزشکی ک.د.507